نوک خاکستری

اجتماعی فرهنگی هنری

نوک خاکستری

اجتماعی فرهنگی هنری

نبایستی بیاندیشید.....

و می اندیشید 

که نبایستی بگوید هیچ 

بسکه بیشرمانه و پست است این تزویر. 

چشم را باید ببندد تا نبینتد هیچ 

بسکه زشت و نفرت انگیز است این تصویر. 

......................................................................... 

آدمها

سلام به همه دوستان 

جورج اورول : اغلب آدم ها همیشه همین طورند.

اگر کسی را پذیرفتند همه عیوبش را حسن می بینند و کوچکترین انتقادی بر شخص مورد پسند ایشان وارد نیست و اگر از کسی نفرت پیدا کردند از همه خصلت های نیکوی او چشم پوشی می کنند و عیوب او را بزرگ می نمایانند.

در هیچ موردی حد وسط ندارند.



پ ن پ اومدم شهر سازی

با سلام

امیدوارم تعطیلات خوبی رو گذرونده باشید.

چند روز پیش یه دوستی بهم گفت که مسافرای نوروزی یه بلایی سر شهر آوردن که باید ببینی و افسوس بخوری. خب راستش منم با تصوراتی که سالهای گذشته از ورود مسافرا به شهر داشتم با خودم گفتم لابد خیلی آشغال ریختن. آخه بحث کثیف کردن شهر و ساحل دیگه تو ی شهر ما تکراریه . مسافر می ریزه و می ره و کسی صداش در نمیاد. حالا بعد از چند روز شهر داری میره یه جاهایی رو که تو ددید و شاید مسئولین ببینند تمیز میکنه و بقیه هم برو به سلامت.

اما خارج از بی نظمی و عدم برنامه ریزی مسئولان برای ورود مسافران به شهر . بحث میراث فرهنگی و صنعت گردشگری است که واقعا در بندرعباس مظلوم واقع شده. اول اینکه مسافری که وارد شهر بندرعباس میشه اولش گیج و سردر گمه که کجا باید بره. حالا بعد از کلی پرس و جو وقتی کنار ساحل اسکان گرفت. تنها ذهنیتی که از بندر داره قشم و کیش و بازارهای اونه که این تمام آشنایی و شناخت اونا رو از شهر نشون میده.

من از حدود 23 نفر  مسافر سوال پرسیدم که 19 نفر فقط تنها جایی که رفته بودن معبد هندوها بود که اونم به دلیل همان بازارچه ای بود که در اون راه افتاده بود.  خب البته دست عوامل اجرایی درد نکنه از محصولات چینی و غیره که در معرض فروش گذاشتن.

خلاصه حرف برا گفتن زیاده. نداشتن یه برنامه ریزی صحیح، آموزش فرهنگ صحیح استفاده از ساحل به مسافران، دادن اطلاعات دقیق از مکان های دیدنی از طریق پکیج های چاپی یا صدا و سیما، ساماندهی مسافران و تعبیه کمپینگ چادر مسافرتی در مکان های خاص که این کار از ناهماهنگی و ایجاد بی نظمی در شهر جلوگیری می کند. جلوگیری از زدن چادر در هر مکانی که مسافر دلش خواست. و .....


نگاه زشتمان را عوض کنیم

منشی، وقتی این کلمه رو مشنوید چی به ذهنتون میاد. شاید بیشتر شما ها به یاد منشی دکتر و یا منشی شرکت ها بیافتید. چند روز پیش یکی از دوستان که به این شغل اگر بشه به اون جنبه نگاهش کرد جایی که مشغول بوده از قرار معلوم رییسش جلوی خیلی ها به اون توهین کرده که حالا بماند چطوری. خیلی از شنیدن آن ناراحت شدم اینا حرفای خودشه که من فقط اونا رو نوشتم.انسان هایی فراموش شده در اختیار مردان یا زنانی که روزانه برایشان ساعت کار تعیین می کنند. کسانی که حتی باید تاوان کار اشتباه خود مدیر را نیز پس بدهند و در مقابل جوابگو باشند. انسان هایی با ضابطه شخصی. 

منشی گری در ایران یک شغل نیست نگاه فریبنده ایست شغلی است که کسانی را مجبور به پذیرفتن آن می کند. اجبار در پذیرش سلیقه افراد و تحمل مکانی که باید محل کار فرضش کنند.  

نه قانون کاری حکمفرما بر آن و نه امنیت شغلی را می توان برایش تامین کرد . پایین و بالا شدن و در خدمت بودن اولین و مهمترین اصل آن است. زیرکی و زرنگی تبصره بعدی آْن است . نگاه استعمار گونه به اینان ذلالتی را به انان نشان میدهد که خود باور ندارند انسانی هستند در جهان انسانی. نمیدانم تا کی باید این جور را با مردم ستم دیده جبران کرد. چگونه رنج درون را با رفتار بیرونی عوض کرد. چطور دنیای ثروتمندان را با مردم ستمدیده تماشا کنیم. چگونه نگاه حقیر مردمان را به انسان های تهیدست و نه فقیر چرا که فقر از آن کسانی است که فرهنگ رفتاری را ندارند. پس بیایید به دور از همه تبعیض ها نگاه زشتمان را عوض کنیم....

شروعی دوباره

با سلام . خیله وقت بود که نبودم. در واقع مشکلی داشتم که نبودم تا بنویسم برای خودم.

اینقدر توی ذهنم سو‍ه ها و افکار متفاوتی دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم. اونقدر زیادند کلمات که نمیشه گفت. باید کم کم نوشت.

امروز روز اولیه که اومدم. فقط میتونم بگم خیلی خوشحالم. از فرصت دوباره بودن. امیدوارم بتونم در روز های آینده مطالبی را بیان کنم که حتی گوشه ای از درد جامعه را نشان دهد.